چشمـــه ســـار رحمــت |
بسم الله الرّحمن الرّحیم داستـان آموزنده ی
مبـارزه با استکبـار جنـگلی
قسمت اول ـ جنگل و ساکنانش : قسمت دوم ـ آغاز مبارزه : قسمت سوم ـ مبارزه شروع میشود : قسمت چهارم ـ آغاز قیـــام : قسمت پنجم ـ بروز اختلاف بین سران علفخواران : قسمت ششم ـ بازداشت فیل بزرگ و قیام عمومی : قسمت هفتم ـ پیروزی فیل ها و برگشت زرافه ها : قسمت هشتم ـ روی کار آمدن زرافه ها و مذاکره با دشمن : قسمت نهم ـ مقاومت فیل ها و مخالفت با مذاکره : قسمت دهم ـ طرح مشترک بُـــرد بُــــرد ! ( طمبب ) : قسمت یازدهم ـ خواست و مطالبه ی عمومی : قسمت دوازدهم ـ دو قطبی سازی جامعه :
قسمت اول ـ جنگل و ساکنانش : روزی بود و روزگاری ، جنگلی بود بسیار بزرگ ، به وسعت کره زمین ، همه حیوانات در جای جای آن جنگل سکونت داشتند ، هیچ قانونی بر جنگل حاکم نبود الا زور و تجاوز به حقوق دیگران ، حیوانات جنگل عمدتا به دو دسته بزرگ گوشت خواران و علف خواران تقسیم می شدند ، غذای همه گوشت خواران گوشت حیوانات علفخوار بود ، و علف خوران همیشه مورد آزار و اذیت گوشت خواران بودند ، سران و بزرگان گوشتخواران مانند شیر و پلنگ و ببر با ایجاد ترس و وحشت در دل علفخوران قدرت و توان دفاع را از آنان گرفته بودند ، شیر که خود را کدخدا و سلطان جنگل می خواند برای هر منطقه ای حاکمی تعیین کرده بود که بنامهای مختلفی از جمله ؛ شاه ، امیر ، سلطان ، والی ، حاکم ... نامیده می شدند . علف خوران کاملا تحت حکومت گوشتخواران بودند و جرآت اعتراض به اعمال تجاوزگرانه گوشتخواران نداشتند ، چرا که با کوچکترین اعتراض یا واکنشی ، توسط شاه منطقه و ایادیش به شدت مجازات می شدند . برخی را میکشتند و برخی را شکنجه و تبعید و یا زندانی میکردند ! قسمت دوم ـ آغاز مبارزه : غلفخواران سرگرم زندگی نکبت بار خود بودند و کاری به کار گوشت خوران نداشتند هرچه ظلم و ستم به آنها می شد آنها رامتر و ذلت پذیر تر بودند . تا اینکه در بین علفخوران گروهی مخفیانه با هم متحد شدند تا با گوشتخواران مبارزه نموده و سایر حیوانات را به ظلم و ستم گوشت خواران آگاه و با خود متحد نمایند . خبر درگیری های علف خواران با گوشت خواران به گوش شیر بزرگ که خود را کدخدا و سلطان حیوانات میدانست رسید . او به شاه دست نشانده خود پیغام داد که تو بی عرضه ای که در قلمرو تو یک گروه اقلیت عرض اندام نموده اند .... و خود برای بررسی اوضاع و نشان دادن ابهت خود به آن منطقه عزیمت نمود . علف خوران با شنیدن این خبر دست بکار شدند تا در مقابل این گستاخی سلطان خودخوانده خودی نشان دهند .... لذا با بزرگان خود جناب فیل و زرافه به مشورت نشستند . بزرگان علفخواران همانند فیل و زرافه و شتر و گاو ....با جمعی از علفخواران در جلسه مشورتی نتوانستند تصمیم مناسبی بگیرند و جلسه بدون اتخاذ تصمیم پایان یافت . بعد از جلسه ، تعدادی از غلفخواران کوچک مانند گوسفندان و .... در جمعی کوچکتر به مشورت و تبادل نظر پرداختند و گفتند برای ما ننگ است که شیر دغلکار و قاتل بیاید در منطقه ما و ما هیچ عکس الملی نشان ندهیم .... این داستان ادامه دارد.... [ شنبه 96/5/28 ] [ 6:55 عصر ] [ چشمــه ســار رحمت ]
[ نظر ]
|
* **موضوعات وب |
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |