چشمـــه ســـار رحمــت |
بسم الله الرحمن الرحیم دوای همه ی درد هــا
مگر نه این است که قرآن دوای همه دردهاست ؟ پس برای درمان دردها نباید به دستورات نسخه داروئی عمل کرد ؟ آیا چاپ رنگی و تزیین شده نسخه دارویی و یا در قاب زرین گذاشتن آن و یا خواندن از روی آن بدون تدبر و تفکر و عمل کردن هیچ دردی را درمان میکند ؟ البته واضح است که این همه سفارش بزرگان دین به خواندن قرآن نیز برای بیان اهمیت موضوع و محور بودن قرآن در زندگی مسلمانان است ، ولی اصل قضیه این است که زندگی مسلمانان زندگی قرآنی باشد ، جامعه ما جامعه قرآنی باشد ، نه اینکه قرآن بخوانیم ولی اعمال و رفتار و اخلاق و آداب زندگی مان با قرآن هماهنگ نباشد. اگر فقط به خواندن قرآن بود که پیامبر (ص) از امت خود به خدا شکایت نمی کردند !
شکایت پیامبر [ص] وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ اِنَّ قَومِی اتَّخَذُوا هَذَا القُرآنَ مَهجُوراً ( آیه30 سوره فرقان ) در آن روز (قیامت) رسول (ص) به شکایت از امت در پیشگاه خدا عرضه دارد : ای پروردگار من ؛ امت من این قرآن را متروک و رها کردند !
و اینک می پردازیم به : شکایـت قــرآن به انـــواع کاربردهای روزمـره ما از قـرآن ! زبـان حالی است از قــرآن : من از آنها گله دارم ؛ همانها که نیاز و آرزوهاشان در الفاظم نشان گیرند ، بدون اینکه در اعماق فرمانم پیامی از خدا گیرند. من از آنها گله دارم ؛ یکی خوانَد مرا گنگ و غلط ، با چهچهی گویی که آهنگ غنا هستم ! یکی بندد مرا بر بازویش ، بی فهم و بی درک و تأمل ، بی وضو ! برای اینکه خیرالحافظین هستم ! من از آنها گله دارم ؛ یکی آویزدم بر گردنش ، گویی صلیبی از طلا هستم ! یکی نالد مرا در بزم غم ، گویی که شعر مرده ها هستم! یکی هم بهر حفظ مال و جانش ، غافل از یاد خدایش ، مرا در جیب بگذارد ، و یا بندد مرا بر مرکبش ! بر خانه اش ، بر جان و مال و بچه اش ، تا از بلا و درد و آتش ، در امان باشد! من از آنها گله دارم ؛ در آن دم که عــزیــزی از وطن عـزم سفــر دارد ، در آن گه مادری یا خواهــری یا همســـری ، در بدرقــه ، از من پلی ســازد که تا از زیــر آن اول قـــدم را پیش بگذارد ، و دائــم از خطـــرها در امــان باشــــد ، که خیــر الحـافظیــن هستم ، من از آنها گله دارم ؛ یکی دیگر برای امر دنیا و ثواب آخرت می خوانَدَم هر روز بی آنکه بفهمد یا بداند من چه میگویم ! یکی دیگر ز [ باء ] اولم تا [ سین ] آخر را بخواند با شتاب و ختم گرداند مرا ، بی آنکه اندیشد برای چه خدایم نازلم فرموده بر قلب نبی خود محمد (ص) ! من از آنها گله دارم ؛ به دیوار مناره ، بر فراز گنبد و باره ، به گرداگرد تکیه ، مقبره ، مدفن و قندیل مساجد ، با خط تزیینی ، بسی درهم و برهم و ناخوانا ، مرا با صنعت تذهیب ، جلوه میدهند آنان! من از آنها گله دارم ؛ یکی خواند مرا ، با ذکر الفاظم ، تهی از معنی ، چون وردی مقدس ، بی تفکر بی تعقل بی تأمّل ، تنها برای رفع حاجت یا شفای دردهایش یا ثواب آن نثار مردگانش ! من از آنها گله دارم ؛ همان کس که ندارد در تمام زندگانی با کلامم آشنایی ، بهنگام عروسی یا خرید مسکنی یا رفع تردیدی ، به دامانم زند دست و گشاید لای اوراقم که یابد راه خود را خوب یا بد یا میانه ، که بعد از آن تمام عذر و تقصیر و قصورش را به پای من بیاندازد ! من از آنها گله دارم ؛ برای یُمن هر مسکن ، مرا با آب و آئینه به آنجا می برند ، شاید مبارک گردد آن خانه ! ولی غافل از اینکه وقت انجام خلاف و هر گناهی ، من آنجا حاضر و هستم نظاره گر بر اعمال بد آنها ! من از آنها گله دارم ؛ کنار هفت سین عیدشان من همردیف سرکه و سیر و سماق و سکه و سنجد! بهنگام عروسی در کنار سفره عقد و صدای شوم موسیقی ، زنان نیمه عریان ، غرق آرایش ، و داماد سیه پوش و عروس نقره ای دامن ، به پیش چشم نامحرم ، کنار طبل و نی ، آواز و رقص و آن پلشتی ها ! من آنجا حاضرم امّا .... من از آنها گله دارم ؛ من از آنها گله دارم ؛ من از آنها گله دارم ؛ هـزاران ، صدهـزاران هم گله دارم
قرآن خواندن برای ثـواب تا کی ؟ و برای اندیشیدن و عمـل کردن از کی ؟ *******************************
به امید روزی که قرآن بجای این همه تشریفات که برشمردیم ، دستورالعمل زندگی مان گردد ، و این شاید حاصل نشود مگر به ظهور موفور السرور آقا و مولایمان امام عصر حجة ابن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه به امیــــد آن روز
با عرض تسلیت سالروز شهادت ششمین خورشید آسمان ولایت و امامت ،
امام جعفر ابن محمدٍ الصادق علیه السلام [ دوشنبه 94/5/19 ] [ 10:38 عصر ] [ چشمــه ســار رحمت ]
[ نظر ]
|
* **موضوعات وب |
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |