چشمـــه ســـار رحمــت |
بسم الله الرحمن الرحیم آن روزها این چنیـن بـود فرزنـدم ! نامه ای سرگشاده از پـدری به فرزندان این زمان فرزندان عزیزم ؛ کسی که می خواهد در عرصه سیاست گام نهد باید ابتدا موضع خود را خیلی شفاف بیان کند ، من هم بنا نداشتم در عرصه سیاست برایتان چیزی بنویسم ولی از آنجایی که بعضی از حرفهایتان که ناشی از عدم اطلاع کافی از گذشته است و تا حدی بوی هنجارشکنی و به قول امروزیها اپوزیسیونی می دهد به ناچار و از روی دوستی و دلسوزی این مطالب را برای شما جوان های این مرز و بوم می نویسم! همانطور که گفتم برای ابراز عقیده سیاسی ، علاوه بر داشتن اطلاعات کافی و بینش و بصیرت لازم ، موضع خود را باید در قبال این سئوالات روشن کرد : 1 ـ مسلمان هستید یا نه ؟ 2 ـ اگر مسلمان هستید از چه نوع مسلمانی ؟ مسلمان علوی یا مسلمان اموی؟ مسلمان شاهنشاهی یا مسلمان امام حسینی؟ 3 ـ منتقدید یا مخالف ؟ 4 ـ منتقد یا مخالف دولتید یا نظام ؟ 5 ـ با مایید یا با شاهید ؟ اگر مسلمانید و از نوع علوی و حسینی ، می توانم امیدوارتان باشم اگر منتقد یا مخالف دولتید , باید با کسانی صحبت و انتقاد کنید که حال و حوصله و اطلاعات کافی در این خصوص داشته باشند تا بتوانند پاسخ قانع کننده ای بشما بدهند. ولی اگر منتقد یا مخالف نظام باشید کارتان مشکل تر است! چون هم مسلمانید و هم ایرانی ! من وقتی می بینم با نگاه منفی ، عصر حکومت شاهنشاهی را با عصر انقلاب اسلامی و با نظام جمهوری اسلامی مقایسه میکنید؛ آن هم از نوع مقایسات بسیار سطحی و عوام فریبانه ! بسیار متاسف می شوم ! با خود گفتم فاصله 34 سال بین آن نسل انقلابی و مبارز (شهیدان انقلاب را میگویم ) و این نسل رفــاه طلب و کم تحرک ( خودتان را میگویم ) اینقدر فاصله ایجاد شده ! آن یکی برای مبارزه با نظام شاهنشاهی جان می دهد ، و این یکی همه چیز و همه کارهای انجام شده توسط این انقلاب را زیر سئوال می برد ! و حتی بفکر منافع ملی کشور هم نیست ! البته بر من واضح است که شما این مطالب را از خودتان نمی گوئید ! و از روی سایتهای اپوزیسیون طرد شده از طرف مردم ، و گروههای خوارجِ خارج نشینِ مزدورِ اجانب کپی برداری کرده اید ، ولی همین کارتان هم برای من و امثال من که برای پیروزی این انقلاب ، زحمت کشیده ، شلاق خورده ، شهید و مجروح و جانباز و .... داده خیلی دشوار است. از معصومین (ع) نقل شده که کسی که به عمل گروهی یا قومی راضی باشد او نیز جزو آن قوم یا گروه محسوب میشود (مَن رَضِیَ بِفِعلِ قَومٍ فَهُوَ مِنهُم) راستی شما که زمان شاه نبودید و ندیدید که ما چه کشیده ایم و چگونه زندگی می کردیم پدرانتان پیاده یا حداکثر با یک دوچرخه به محل کارشان می رفتند ولی امروزه اکثر نوه هایشان اتومبیل شخصی دارند! بقدری ماشین زیاد شده که خیابانها کشش ترافیک آن را ندارند و شبها در کوچه ها جای پارک و توقف ماشین کم است این ها غیر از ماشین هایی است که در خانه های بزرگ و کوچک و متوسط پارک است! در بعضی از خانه ها به تعداد ساکنانش ماشین وجود دارد که جا برای پارک آن کم دارند ! آن گوشتی که شما قیمتش را مثال می زدی به زحمت می شد تهیه کرد ، آن هم سنگ بزرگش 200 گرم بود برای یک خانواده 5 ـ 6 نفری یا بیشتر ! ولی حالا غالباً کمتر از کیلو کاربرد ندارد و یخچال ها و فریزرها پر از گوشت و مرغ و تخم مرغ و ... است !!! آن سکه ای که شما آن را مقایسه میکنید ، عموم مردم آن را نمی شناختند تا چه رسد به اینکه بخرند و داشته باشند ، من خودم تا یکی دو سال بعد از پیروزی انقلاب ، اصلاً سکه طلا ندیده بودم ، و سایر مردم عادی نیز همین گونه بودند ، ولی اینک برای خرید سکه آنهم با آن قیمتی که شما ها مثال می آورید چه صف های طویلی تشکیل میشود ! و ظرف چند روز چندین میلیون سکه پیش فروش میشود !! سابق اگر با کسی کاری داشتی باید به زحمت او را پیدا کنی یا اگر در شهر دیگری بود برایش تلگراف بزنی ( کما اینکه خودم چندین مرتبه جهت بعضی مسائل ضروری از شهر خودم به یکی از بستگان به شهر دیگری تلگراف زدم و تا تلگراف برود و جواب بیاید چندین روز طول میکشید !) ولی امروزه هر کودک دبستانی یک تلفن در جیب خود دارد ! آن زمان در کدام روستا برق و یخچال و تلویزیون و موبایل و ماهواره و اینترنت و ..... وجود داشت؟ بیشتر روستاها مدرسه و حتی راه ارتباطی به شهر هم نداشتند! نه تنها روستاها بلکه بعضی شهرها هم از امکانات رفاهی امروزی محروم بودند! خلاصه ، زمان سابق با این زمان خیلی تفاوت کرده و اصلاً در یک کتاب هم قابل مقایسه نیست تا چه رسد به این چند سطر رنجنامه !!! البته منکر این نیستم که جهان در حال توسعه و پیشرفت است و ما هم در همین قافله توسعه و پیشرفت جهانی هستیم, ولی فرزندانم؛ شماها نبودید تا ببینید ساواک با مردم چه میکرد! ولی من و امثال من که در جریان امور بوده ، برخی مسائل را می دیدیم ، و درک می کردیم که شلاق ساواک با پشت ملت چه می کرد ! شما شکنجه های قرون وسطایی مأمورین ویژه و آموزش دیده در اسرائیل و آمریکای ساواک را ندیده اید و اگر هم شنیده اید درست نشنیده اید و لذا نمی توانید درک کنید که ما چه کشیده ایم ! وگرنه امروز این حرفهای عوام فریبانه خوارجِ زمان را کپی نمی کردید ! اختناق به حدی بود که هنگام محاصره خانه ما توسط مامورین ساواک (زمانی که من بازداشت بودم) حتی اقوام و بستگان نزدیک هم جرات نمی کردند احوالی از خانواده و بچه های من بپرسند!!! باور میکنید ؟ شاید برایتان قابل تصور هم نباشد ! در عوض آمریکائیها و حتی سگهای آنها در ایران مصونیت داشتند و مشاورینِ نظامیِ آمریکاییِ ارتشِ شاه ، علاوه بر حقوق و مزایا و فوق العاده های کلان , مزایای دیگری تحت عنوان حق توحّش از دولت ایران می گرفتند !!! می دانید یعنی چه ؟ یعنی ما را وحشی حساب میکردند!!! ولی امروزه هواپیمای رادار گریز فوق مدرن آنها به غنیمت نیروهای مقتدر و دانشمند ایرانی در می آید! چقدر تغییر در قدرت و سربلندی ملت ! ما برای اینکه ایران گوهری تابان شود ، خون دلها خورده ایم ما برای اینکه ایــران خانه خوبان شود ، رنج دوران برده ایم به هرحال سرتان را به درد آوردم و خسته اتان کردم اگرچه احتمال می دهم که حرفهایم را نپذیرید و توجیهات دیگری دارید که من آنها را حدس می زنم ولی حوصله پرداختن به آنها را ندارم. نتیجه اینکه اگر در مسائل سیاسی مسلط نیستید اصلاً وارد نشوید که رفتن همان و در باتلاق افتادن همان ! پس سعی کنید اگر برای انقلاب و اسلام نیستید ، حداقل برای خودتان باشید ، نه برای اپوزیسیونِ (خوارجِ) خارج نشین! ما این انقلاب را ارزان بدست نیاورده ایم که ارزان از دست بدهیم ما این انقلاب را به بهای رنجهای طاقت فرسایی که کشیده ایم ، و خون دلهایی که خورده ایم محرومیتها و شلاقهایی که تحمل کرده ایم و شکنجه هایی که دیده ایم و خون های عزیزانمان که اهداء کرده ایم ، و حبس هایی که رفته ایم و معلول و جانبازهایی که برایمان مانده است بدست آورده ایم ، پس نمی توانیم و نباید در حفظ و حراست آن سستی و کوتاهی نمائیم و مبادا غفلت کنیم که دشمن غدار در کمین است و خداوند از قصور و خیانت ها نخواهد گذشت ##################################
این نامه سرگشاده در نشریه الکترونیکی والعصر http://valasre.parsiblog.com / نیز منتشر گردیده است
خلق حماسه بی نظیــر 22 بهمن بر امام خامنه ای و امت مبارک [ دوشنبه 91/11/23 ] [ 3:42 عصر ] [ چشمــه ســار رحمت ]
[ نظر ]
بسم الله الرحمن الرحیم «وَ الْفَجْـــرِ وَ لَیـــالٍ عَشْــرٍ»
نیکـی هــا و نیکــوترین هـا
گزیده ای سخنان گهربار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : العدل حسن و لکن فی الامراء أحسن، السّخاء حسن و لکن فی الأغنیاء أحسن، الورع حسن و لکن فی العلماء أحسن، الصّبر حسن و لکن فی الفقراء أحسن، التّوبه حسن و لکن فی الشّباب أحسن، الحیاء حسن و لکن فی النّساء أحسن. عدالت نیک است ولى از زمامداران نیکوتر است، سخاوت نیک است ولى از اغنیا نیکوتر است، تقوى نیکست ولى از علما نیکوتر است، صبر نیکست ولى از فقرا نیکوتر است، توبه نیکست ولى از جوانان نیکوتر است، شرم نیک است ولى از زنان نیکوتر است. ################################## انقـــلاب مــا صبـــــح صـــــادق بـود و فجــــر ایمــــــان که در سکوتِ سرد زمستانِ بیداد، سرود حقیقت سر داد و در ستیغ گرمای تابستانِ شقاوت، خنکای عدالت گسترد. آن روزها که همه چیز پاییز زرد رنج را زمزمه می کرد، ناگهان نبض زمان با بهار لحظه ها به انفجاری مقدس پیوند خورد. از «امام آمد» درشت روزنامه ها تا دمیدن صور انقلاب، ده روز، پربارتر از ده قرن گذشت؛ «وَ الْفَجْـــرِ وَ لَیـــالٍ عَشْــرٍ» دهـــــه فجـــــــــــر،
میـــــــــــلاد امتی گشت که زیبـــاترین حماسه تاریـــخ معاصــــــر را
بر مبنـــای ایمــــــــــــــــان و بر محــــــور ولایت آفریدنـــد اینک این ماییم و این وظیفه که هیچ وقت از یاد نبریم که چـــه بــــــودیــــــــم، چــــه کردیـــــــــــــــــم، چه شدیــــــــــــــــــــــــم، و اینک کجــــــــــــــاییــــــــــــــم ایــــام الله دهه ی مبــــــــارکه فجـــر بر ملت بزرگ ایـــــــران مبــارک
وحدت رمــــز پیـــروزی است
وحدت ، گم شده ی این روزها
که از فقدانش رهبـــــر و ملــت
در رنــج هستند
****************************************** خدایا ؛ وحدت را به مـــا و مسئولین ما عنایت بفرما ****************************************** راهپیمــایی 22 بهمـــن
جلوه ای از همبستگی و اتحاد و تجدید میثاق با ولایت امر و رهبر معظـم انقـلاب اسلامی
################################################ [ شنبه 91/11/21 ] [ 3:54 عصر ] [ چشمــه ســار رحمت ]
[ نظر ]
بسم الله الرحمن الرحیم امام جعفــر صــادق علیــه السلام نام : جعفــــر نام پدر : امام محمد باقر (ع) نام مــادر : ام فــروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر (خلیفه اول) ام فروه ، پدرش قاسم بن محمد بن ابوبکر و مادرش اسماء دختر عبد الرحمان بن ابوبکر است ، از این روی امام صادق (ع) فرموده اند : «ولدنی ابوبکر مرتین» یعنی ابوبکر (خلیفه اول) دو بار مرا به دنیا آورده یعنی از دو طرف نسب من به ابوبکر میرسد. کنیـــه : ابو عبــدالله ( اباعبدالله ) لقــب : صـــادق آل محمّــد (ص) تاریخ ولادت : 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری ( 702 – 703 میلادی ) محــل تولــد و زنـــدگی: مدینـــه منـــوره تاریخ و محل شهادت : 25 شوال سال 148 هجری قمری مدت عمــــــر : 65 ســـــال خلیفه وقت و آمر شهادت : منصور دوانیقی خلیفه غاصب عباسی محل دفن : قبرستان بقیـــــــع در مدینــه منـــوره ایشان در سن 31 سالگی پس از درگذشت پدر به امامت رسیدند. امامت ایشان همزمان با سالهای پایانی حکومت بنی امیه و سالهای آغازین حکومت بنی عباس بود. به علت ضعف و عدم استقرار نظام سیاسی، فرصت بسیار مناسبی برای فعالیت فرهنگی و مذهبی به دست ایشان آمد. این عصر که زمان جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون در جهان اسلام بود. زمینه فعالیت به گونهای برای وی فراهم آمد، که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینهها از ایشان نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری خوانده میشود. فقه شیعه نیز عمدتاً بر روایات بهجای مانده از ایشان مبتنیست، به همین جهت مکتب فقهی شیعیان دوازده امامی را مذهب جعفری نیز مینامند. @@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ مناظره علمی بسیار عجیب امام جعفــر صادق (ع) مقاله ذیل قسمتی از کتاب [ امام جعفر صادق (ع) مغز متفکر جهان شیعه ص 378 ] می باشد. این کتاب نوشته شده توسط مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ است. 25 دانشمند در این مجمع در مورد شیعه دوازده امامی تحقیق کرده اند. در بخش هایی از کتاب مطالبی از امام صادق (ع) ثبت گردیده که این دانشمندان معتقدند جواب آن متعلق به قرن بیستم می باشد و خود متحیرند که چگونه امام صادق(ع) در چهارده قرن قبل چنین اشارات علمی داشته اند.
لطفاً این مطلب را با دقت مطالعه فرمایید: امام جعفــر صــادق(ع) یکی ازصبورترین مدرسین دنیای قدیم بود. او در دوره ای که تدریس میکرد نه فقط هر روز درس میداد، بلکه بعد از خاتمه درس مخالفین علمی خود را می پذیرفت و ایراد های انها را می شنود و جواب می داد. بعضی از شاگردان او، در روزهایی که میدانستند استادشان به مخالفین علمی جواب می دهد پس از خوردن غذا مراجعت میکردند تا در جلسه مباحثه شرکت داشته باشند. یکی از مخالفین امام ، مرشدی بود به اسم ابو شاکـــر آن مرد یک روز بعد از اینکه امام صادق از خواندن نماز فارغ گردید بحضورشان رسید و گفت: ایا اجازه می دهی انچه می خواهم بگویم. امام جعفر صادق (ع) فرمود بگو ؛
انچه تو درباره خدا می گویی غیر از افسانه نیست و تو با افسانه سرایی می خواهی مردم را وادار به قبول چیزی بکنی که وجود ندارد و به این دلیل خدا وجود ندارد که ما نمی توانیم با هیچیک ازحواس پنجگانه آن را درک کنیم ممکن است بگویی با عقل بوجود خدا پی میبری ولی من می گویم عقل هم بدون حس ظاهری قادر بفهم چیزی نیست. ای مردی که دعوی دانشمندی می کنی و میگویی جانشین پیغمبر مسلمین هستی من بتو می گویم که در بین افسانه هایی که مردم نقل می کنند هیچ افسانه ای بی پایه تر از موجود بودن یک خدای نادیده نیست. اما من فریب تو را نمی خورم و افسانه ات را در باره خدای که دیده نمی شود نمی پذیرم. من خدایی را می پرستم که بتوانم با دو چشم او را ببینم در تمام مدتی که ابو شاکر مشغول صحبت بود امام حتی یکبار تکلم نکرد و وقتی گفته ابو شاکر به اتمام رسید باز امام صادق (ع) چند لحظه لب به سخن نگشود و منتظر بود که ابو شاکر حرف بزند.
تو گفتی که من افسانه سرایی می کنم و مردم را به پرستش خدایی دعوت مینمایم که دیده نمی شود. ای ابو شاکر تو که منکر خدای نادیده هستی، می توانی درون خود را ببینی؟
هرگاه می توانستی درون خود را ببینی نمی گفتی که چون خدا رانمی توان دید پس افسانه ای بیش نیست.
دیدن درون چه ربطی به پرستش خدایی که موجود نیست دارد.
تو میگویی چیزی که دیده نمی شود و نمی توان صدایش راشنید و آنرا لمس کرد وجود ندارد
ایا صدای حرکت خون را در بدن خود می شنوی؟
ای ابو شاکر خون هر چند دقیقه یک مرتبه در تمام بدن تو حرکت مینماید و اگر حرکت ان چند دقیقه در بدن تو متوقف شود تو خواهی مرد. ایا تا امروز گردش خون را در بدن خود دیده بودی؟
نه و من نمی توانم قبول کنم که خون در بدن من حرکت می کند.
انچه مانع از این می شود که قبول کنی خون در عروق تو حرکت میکند جهل است و همین جهل مانع از آن میگردد که تو خدای واحد و نادیده رابشناسی.
و آنها را در بدن تو گمارده و تو بر اثر کار انها زنده ای اطلاع داری؟
تو فقط متکی به مشاهدات خود هستی و میگویی انچه را نمی بینی وجود ندارد. آنها در کالبد تو بوجود می ایند رشد می کنند و تکثیر می شوند و بعد از مدتی از کار می افتند.... ولی تو نه صدایشان را می شنوی و نه لمس میکنی.
که اینک در کالبد تو زندگی می کنند و میمیرند نه فقط از شماره تمامی آدمیان که در این جهان زندگی می کنند بیشتر است بلکه از شماره ریگ های بیابان بیشتر است.
چون چشم تو حرکت انرا نمی بیند و هر کس بتو بگویددر سنگ حرکاتی وجود دارد که حرکات ما که در اینجا جمع هستیم چون سکون است تو نمی پذیری و می گویی افسانه سرایی می کند. غافل از اینکه چون تو نادان میباشی نمی توانی به حرکت درون این سنگ پی ببری و شاید روزی برسد ( قرن بیستم )که بر اثرتوسعه علم مردم بتوانند حرکت درون سنگ را ببینند. (مجله علم چاپ امریکادر تاریخ ژوئن 1973نوشت: توانسته اند با عکسبرداری بوسیله لیزر برای اولین بار حرکت مولکولها را بطور واضح ببینند و مدت فلاش دوربین عکاس که بوسیله لیزر عکس میگیرد یک تریلیونیم ثانیه است و برای اینکه بدانیم یک تریلیونیم ثانیه در مقابل یک ثانیه چقدر کوتاه است میگوییم که متناسب است با یک شیانه روز از عمر ما در قبال ده میلیارد سال)
تو آن را نمی بینی و فقط وقتی که باد میوزد انرا حس می کنی. آیا می توانی منکر وجود هوا بشوی.... ای ابو شاکر ؛ انکارخالق کردن از جهل است نه عقل. و او را از اندیشه های خود بیرون نیاورده ام. اما خدای تو بقول تو ساخته دستهای تو میباشد. انچه من کردم و می کنم این است که با اندیشه خود خدا را بهتر بشناسم و زیادتر به عظمت او پی ببرم.
ولادت با سعادت ششمین خورشید آسمان امامت و ولایت حضرت امام جعفرابن محمد الصادق علیه السلام مبارک [ دوشنبه 91/11/9 ] [ 4:27 عصر ] [ چشمــه ســار رحمت ]
[ نظر ]
بسم الله الرحمن الرحیم گزیده ای از کلام گهربار رســول الله (ص) حــق گفتــــن قل الحقّ و إن کان مرّا حق را بگو و گرچه تلخ باشد اگرچه در این زمانه حق گفتن هم هزینه دارد و چه بسا برای گفتن کلمه ای حق دسترنج همه عمر را به باد دادن است ، ولی باید دانست که زندگی فقط در این جهان مادی که دنیا (بمعنای پست ) نامیده میشود ، نیست چگونه بگوئیـــم ؟ قولوا خیرا تغنموا و اسکتوا عن شرّ تسلموا خیرى گوئید تا بهره برید و از شر خاموش مانید تا بسلامت روید انسان در گفتن خبر و نقل قول باید مدبر باشد یعنی نتیجه سخن گفتن را هم بسنجد و به نوعی سخن گوید که آتش خشم و غضبی را خاموش کند یا سلامت و صلح و سازش طرف را در نظر گیرد و به نوعی سخن نگوید که هم خود را در عذاب افکند و هم طرف مقابل را مأیوس و یا غضبناک نماید و یا او را به مخمصه اندازد. نقل شده که شخصی مزرعه ای داشت در خارج از شهر ، و دو کشاورز محلی را با تعیین دستمزدی برمبنای میزان محصول برای انجام امور مزرعه بکار گمارده بود ، در پایان سال زراعی ، میزان محصول بعلت بروز آفات به شدت کاهش یافته بود و خالص گندم بدست آمده مطابق مقیاس وزن محلی [ چهار من و پنجاه درم ] بوده ( هر یک من محلی شش کیلو گرم بوده و پنجاه درم هم تقریباً یک هشتم یک من « حدود 750 گرم » بوده است ) ، کارگر اولی که به دیدار ارباب به شهر می رود در گزارش خود به ارباب که از میزان محصول پرسیده بود می گوید : علیرغم اینکه آفت به محصولات کشاورزی زیان بسیاری وارد کرده است مزرعه شما حدود پنجاه و چهار من گندم داشته است !!! ارباب خوشحال میشود و ضمن تقدیر و تشکر هدیه ای به او میدهد ! روز دیگر کار دوم به خدمت ارباب می رست و در پاسخ سئوال ارباب از میزان محصول ، می گوید : امسال سال بسیار بدی بود و محصولات کشاورزی همه نابود شد! میزان محصول مزرعه شما هم چهار من و پنجاه درم گندم بوده است ! [ یعنی حقیقت را با نوعی بد گویی از زمین و زمان می گوید ] ارباب می پرسد چطور میگویی چهارمن و پنجاه در حالی که فلانی گفته پنجاه و چهار من !!! ظریفی که در حضورشان بوده میگوید هر دو درست گفته اند ! منتهی اولی به روش زیبایی اول پنجاه را گفته بعد چهار من را !!!
رابطه دین و عقـــل قوام المرء عقله و لا دین لمن لا عقل له اعتبار مــرد به عقــــل اوست و هر که عقل ندارد دین ندارد برای داشتن زندگی سالم و با نشاط و آخرتی تضمین شده باید دین و عقل را با هم داشت ، چه بسا افرادی بسیار کوشا در امر دین ولی از توانایی عقلی لازم برخوردار نباشند و با کوچکترین عمل غیر معقولانه ای اعمال عبادی چندین ساله خود را از دست بدهند ، و چه بسا افراد عاقلی که در سالها و یا لحظه های آخر عمرشان به دینداری واقعی نایل و رستگار شوند !
حفظ آبـــرو قوا بأموالکم عن أعراضکم آبرویتان را بوسیله اموالتان حفظ کنید برخی مردم دقیقاً عکس این دستور را عمل میکنند ! یعنی برای حفظ مال و منال خود آبروی خود را مایه میگذارند یعنی از آبروی خود میگذرند تا اموالشان حفظ شود !!! و یا برای حفظ موقعیت سیاسی و اجتماعی خود ، آبروی یک عمر خود را از دست می دهند نوشتــن علـــوم قیّدوا العلم بالکتاب علم را بنوشتن در بند کنید علم و دانش هرچند که مفید هستند ولی اگر مکتوب نشوند فراموش شده و از بین می رود ، امام علی (ع) هم فرموده اند هر سرّی که بیش از دو نفر بدانند فاش شود و هر علمی که نوشته نشود ضایع گردد. قرآن را هم اگر ننوشته بودند شاید اینک در اختیار ما نبود ! اینجاست که ارزش کتاب و کتابخانه مشخص میشود و چه بسیار کتابهایی که بر اثر بی توجهی متولیان مربوطه ازبین رفته و یا بر اثر تاخت و تازهای کشور گشایان بی فرهنگ دچار آتش سوزی شده و امروزه ما از آنها بی خبریم ! پس کتاب ها را ارج نهیم و به نگهداری صحیح آنها همت کنیم و در استفاده بهینه از آنها تلاش نمائیم.
توکلِ تنهــــا ، کارســـاز نیست قیّــــــــدها و تَـــوَکَّل شتر را ببند و توکل کن
باید کار را محکـــم کرد شما اگر خودرو خودتان را در پارکینگ قفل نکنید آن هم از نوع قفلهای پیشرفته امروزی که به آن به اشتباه دزدگیر میگویند [ اشتباه برای اینکه دزدان حرفه ای با این وسایل هم گیر نمی افتند ! یا اول دزدگیر را از کار می اندازند بعد ماشین را می دزدند !! ] احتمال اینکه جای خای آن را مشاهده فرمائید زیاد است . در این زمانه که در روز روشن و در انظار مردم دزدی میشود ، چه دزدی های کوچک خانگی و شهری ! و چه دزدی های بی سر و صــــدای بزرگ کشوری ! باید به دستورالعمل های ایمنی بیش از هر زمان دیگر توجه و همت گماشت ! [ چهارشنبه 91/11/4 ] [ 1:8 عصر ] [ چشمــه ســار رحمت ]
[ نظر ]
|
* **موضوعات وب |
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |